از راه دوری آمدم، آغوش خود را باز کنچرخی بزن دور و بَرَم، قدری برایم ناز کنبنشین کنارم، خستهام! دستی بکش بر گونهاممیلِ شدیدِ بوسه را، پنهان چرا؟ ابراز کندلسرد و بیانگیزهام، شوری به پا کن در دلمسرمایِ تبریزِ مرا، شَرجیتر از اهواز کنتن خسته از تکرار شب، ای مرغ زیبای سَحَربر شاخهی خشکیده ام، چَه چَه بزن، آواز کن!یا خاک پایت میشوم، مستانه بر خاکم برقصیا آسمانت میشوم، در وسعتم پرواز کن
تسلیمِ هر
حُکمم، بیا! این ریش و قیچی دست تومن تحت فرمانم فقط، آهنگ خوبی ساز کنسجادهام این دفتر و، راز و نیازم این غزلدر شعر بیآرایه ام، تا میشود ایجاز کنمن حرفهایم را زدم، تصمیم آخر با خودتیا نا امیدم کن برو یا قصهای آغاز کن. ...
ادامه مطلبما را در سایت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6060 بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 21:00